* 31 خرداد ماه و به یاد سالروز پرواز دکتر چمران*
تو را در ارتفاع عشق دیدم
دو دستت در قنوتی عارفانه
لبانت گرم گلبانگ مناجات
به کوی وصل می رفتی شبانه
تو را دیدم به نرمی چون کبوتر
به بام عشق و خون، پر می کشیدی
سوار باه معراج بودی
سبوی نور را سر می کشیدی
تو را دیدم، تو را در هیئتی سرخ
درون هودجی از نور بودی
ملایک هم رکابان تو بودند
ولی افسوس، از من دور بودی
تو را دیدم، تو را ای گُرد عاشق!
که با تیغ و دعا هم راز بودی
نگاهت راوی فتح و ظفر بود
به اوجِ عشق، در پرواز بودی
تو را دیدم، تو را ای سرخ پیروز!
که روزی خوار خوان عشق بودی
دلت روشن ز انوار یقین بود
شهادت را تبسّم می نمودی
تو را دیدم، ردای زخم بر دوش
و یک شب ناگهان در خون شکفتی
ز خونت صبحدم، خورشید رویید
در آغوش سحر، آرام خفتی
***رضا اسماعیلی***